دیدگاه اندیشمندان برجسته به دین
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ
ویلیام جیمز (1910-1842 )
جیمز روانشناس و فیلسوف آمریکایی بود که عنوان ریاست انجمن روانشناسی آمریکا را داشت و یکی از اولین کتاب های مرجع در روانشناسی را نوشت . در مورد روانشناسی دینی نفوذ جیمز هنوز پایدار است . کتاب تنوع تجربه دینی به عنوان یک کار کلاسیک در این زمینه محسوب می شود و برای کسانی که به موضوع روانشناسی و مذهب علاقه مند هستند، مطالعه آن ارزشمند است . به علاوه هنوز هم ارجاع به نظریات جیمز در همایش های تخصصی امری متداول است . چنانچه گفته اند : (( برای آموختن یک عقیده نو یک کتاب قدیمی بخوانید )) .
جیمز بین دین نهادی شده و دین شخصی تمایز قایل شد . دین نهادی شده معطوف به سازمان ها یا گروه های مذهبی است و نقش مهمی را در فرهنگ جامعه به عهده دارد. دین شخصی، که در آن فرد یک تجربه معرفتی دارد، علیرغم فرهنگ جامعه قابل تجربه است . اگر تجربه های شخصی چنان باشد که جیمز می گفت، دگماتیزم (جزم اندیشی) چیزی بود که او از آن متنفر بود . افکار دگماتیک، چه مذهبی و چه علمی از نظر جیمز مطرود بود . اهمیت جیمز در روانشناسی دینی – و در روانشناسی به طور کلی – نیاز به بزرگ نمایی ندارد . او در باره ی موضوعاتی اساسی بحث کرده است که امروزه نیز به عنوان موضوعات حیاتی باقی مانده است .
زیگموند فروید (1939-1856)
فروید، روانپزشکی است که بنیان گذار روان تحلیل گری است و نفوذی شگرف در فرهنگ جدید دارد . اعتقاد برخی از مردم در باره افکار نا خود آگاه، کودکی و رفتار والدینی، ریشه د رنظریات فروید دارد . او برای توسعه نظریاتش تلاش کرد توضیح دهد که ما چگونه به وسیله حوادث گذشته تحت تأثیر قرار می گیریم و عوامل خارج از ما چگونه برآگاهی هشیار ما تأثیر می گذارد . فروید به روشی بسیار ساده توضیح داد که افراد بین آنچه می خواهند انجام دهند ( که به وسیله اید ظاهر می شوند ) و آنچه از سوی جامعه و والدینشان به آنها می گویندکه باید انجام دهند ( و به وسیله سوپر ایگو ظاهرمی شوند) درگیرتعارض می شوند . این تعارض به درجات کمتر یا بیشتر به وسیله ایگو حل می شود . فروید منشأ دین را در روابط بین کودک و پدرش می دید . از این رو در بعضی فرهنگ ها خدا به عنوان پدر آسمانی شناخته می شود . بر این اساس دین، انعکاسی است از تلاش برای ارضاء نیازها و یک توهم است .
فروید کوشید تا علمی و بی طرف باشد، هرچند که با معیار های اخیر معلوم شده که روش های مورد استفاده او، احتمالا" سبب دخالت سوگیری هایی در داده های او شده است . نفوذ او در روانشناسی به مرور افول کرده است، کمتر از 10% اعضای انجمن روانشناسی آمریکا، خود را با دیدگاه های روان تحلیل- گری معرفی می کنند . در جامعه روانشناسی آمریکا حدود کمتر از 5% اعضاء در برخی حوزه ها بر تعابیر تحلیل گرانه از دین، باقی مانده اند. ادامه دارد ...........
۹۳/۱۱/۱۲
موفق باشید