می تونی داستانک مدیریتی 6کلمه ای بگی؟؟
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ب.ظ
در مدیریتم اخلاقیات را فراموش نکردم...
وقتی گفتم من گفتند برو اخراجی.
کار درست را درست انجام بده.
فراموش کردن عادات غلط شروع تغییر.
در مدیریتم اخلاقیات را فراموش نکردم.
مدیریت ساده است اما آسان نیست.
سالم کار کردم، نخواستند، جابجایم کردند.
سکوت کردم، گوش دادم، برنده شدم.
از ریسک بترسی، به جایی نمیرسی.
علت شکست، عمل، بدون فکر است.
سازمانی بود، رهبری قوی، گوگل شد.
کار تخصصی ، رییس بی تجربه ، خشم مدیر.
سرانجام یاد گرفتم چگونه یاد بگیرم.
با مشکلات جمله بساز مدیر میشی.
استعفا خواستم ، ارتقا دادند
رویایم ،ایدهام شد. ایدهام موفقم کرد.
مدیر اخراج شد ، کارگران اعتصاب کردند.
بی انگیزگی، تعطیلی کار، مرگ انسان
متفاوت بیندیش، سخت است اما ممکن.
به من نمی آموختند ، پس خودم آموختم .
در بخش نظرات داستانت رو بگو!
۹۳/۱۲/۰۱