انجمن علمی مدیریت بازرگانی دانشگاه بجنورد

مدیریت نوعی هنر است و هنر یعنی خلاقیت و خلاقیت اساس پیشرفت است

انجمن علمی مدیریت بازرگانی دانشگاه بجنورد

مدیریت نوعی هنر است و هنر یعنی خلاقیت و خلاقیت اساس پیشرفت است

انجمن علمی مدیریت بازرگانی دانشگاه بجنورد
دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

داستان پاکت نامه آقای اسمیت به تازگی مدیر عامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیر عامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های ۱ و ۲ و ۳ روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.

چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا این که میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بد جوری به درد سر افتاد. در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره ۱ را باز کرد. کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: همه تقصیرها را به گردن مدیرعامل قبلی بیانداز. آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.

یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. آقای اسمیت، با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود: تغییر ساختار بده. اسمیت به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.



بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد. آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود: سه پاکت نامه آماده کن!
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۸


روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد.


جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی؟»


جوان با تعجب جواب داد: «ماهی ۲۰۰۰ دلار.»


مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود ۶۰۰۰ دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند.»


جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»


کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.»


شرح حکایت


برخی از مدیران حتی کارکنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می کنند.

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۵

هنگامی ‌که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد،مدیریت با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند
که خودکارهای موجود در فضای بدون ‌جاذبه کار نمی‌کنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی‌یابد و روی سطح کاغذ نمی‌ریزد.) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب‌کردند. تحقیقات بیش‌از یک دهه طول‌کشید، 12میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می‌نوشت، زیر آب کار می‌کرد، روی هر سطحی حتی کریستال می‌نوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه‌ سانتیگراد کار می‌کرد.
روس‌ها راه‌حل ساده‌تری داشتند: آنها از مداد استفاده کردند!
شرح حکایت
این داستان مصداقی برای مقایسه دو روش در حل مسئله است.
تمرکز روی مشکل(نوشتن در فضا) یا تمرکز روی راه‌حل(نوشتن در فضا با خودکار).

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۱

لطفا زمانتان را از دست ندهید


im565
برای مدیریت زمان و فعالیت‌ها روش‌ها، تکنیک‌ها و ابزارهای مختلفی وجود دارد. ابزارهای که هر کدام کمک می کند تا زمان را از دست ندهیم ، زمانی که خیلی وقتها از همه چیز هایی که داریم با ارزش تر است . شاید این مثال معروف را شنیده باشید که وقت طلاست، کسانیکه برایشان وقت در حکم طلای میباشد انسانهایی هستند که ارزش این عنصر حیاتی را می دانند عنصری که این روزها در طی ۲۴ ساعت شبانه روز به آن نیاز داریم و خیلی به دنبالش می گردیم  در این مطلب سه تکنیک پرطرفدار را جهت مدیرت زمان معرفی می‌کنم.
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۲۸

 

 
موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۹

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۶

خلاقیت به سبک ارسطو و انیشتین در فروش


creative-sparkspmatiyc-02
 
خلاقیت ویژگی طبیعی همه فروشندگان سطح بالاست. خوشبختانه، میزان خلاقیت شما تا حدود زیاد از ناحیه خود انگاره یا تصویر ذهنی شما  مشخص می شود. همه چیز بستگی به این دارد که درباره خود چه می اندیشید. این بدان معناست که می توانید با تمرین خلاقیت خود را افزایش دهید تا در مورد هر هدفی که برای خود تعیین می کنید، نقشی مهم و تعیین کننده داشته باشید.
حتی اگر نابغه نباشید، می توانید از استراتژی های کسانی مثل ارسطو و انیشتین، برای تقویت قدرت خلاقیت و اداره ی بهتر زندگیتان استفاده کنید. در این مطلب ۸ استراتژی مهم برایتان آورده ایم که شما را تشویق می کند تا به جای پروراندن فکرها و تصورات بیهوده، کارآمد و مفید فکر کنید تا راه حل مشکلاتتان را خودتان به دست آورید.
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۵

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۹

Dotcom Incubators

مراکز رشد Dotcom

مراکز رشد Dotcom نمایی از یک مدل کسب و کار، با ویژگی‌های منحصر به فرد هستند که تحت جنبش اقتصاد نوین به وجود آمده‌اند. مراکز رشد Dotcom یا به بیان دیگر "تسریع‌کنندگان اینترنتی کسب و کار" پدیده‌ای کم و بیش تازه و در عین حال مشهور در بازارهای توسعه یافته، به ویژه ایالات متحده می‌باشند. ویژگی ممتاز این مراکز، توجه خاص آنها به سرمایه‌های مخاطره‌ای و به ویژه دوره‌های کوتاه رشد (6-9 ماه به جای 2-3 سال) می‌باشد.

Early Stage (First Stage)

مرحله آغازین (مرحله اول)

تأمین مالی برای شرکت‌هایی فراهم می‌آید که سرمایه اولیه و سرمایه‌گذاری برای شروع تولید و فروش را در مقیاس تجاری گسترش دهند.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۷

یکی از روز ها الکس در ایستگاه قطار و در انتظار یکی از دوستانش بود که مردی جوان به او نزدیک شد و سلام کرد. جوان ادعا می کرد که آلکس را جایی دیده است. اما آلکس این ادعا را رد کرد. جوان می گفت که احتما لا او را در سا لن سینما دیده است. اما آلکس گفت که تا بحال برای تما شای هیچ فیلمی به سینما نرفته است. آن جوان بعد از معذرت خواهی گفت که احتمالا او را در کلیسا دیده است. اما آلکس گفت که هر گز به کلیسا نمی رود. مرد جوان که دست بردار نبود. چندین ادعای دیگر را مبنی بر برخورد پیشین و آشنایی با آلکس مطرح نمود.آلکس که به خاطر سوال و جواب ها ی بی مورد مرد جوان کاملاً گیج شده بود از او در خواست کرد برای اینکه سر دردش بدتر نشود او را راحت بگذارد. بعد از این حرف آلکس ، جوان بلافاصله دستش را درون کیفش برد و دو بسته قرص آرام بخش و ویتامین را بیرون آورد. او به آلکس گفت که اگر یک بسته پنجاه تایی از قرص های ویتامین تولیدی شرکت او را بخرد، یک بسته قرص آرام بخش را به عنوان هدیه به او می دهد.


Image result for ‫عکس زیبا انسان وتنهایی‬‎

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۴۶

روزی نیکیتا خروشچف، نخست وزیر سابق شوروی، از خیاط مخصو صش خواست تا از قواره پارچه ای که آورده بود، برای او یک دست کت و شلوار بدوزد. خیاط بعد از اندازه گیری ابعاد بدن خروشچف گفت که اندازه پارچه کافی نیست. خروشچف پارچه را پس گرفت و در سفری که به بلگراد داشت از یک خیاط یوگوسلاو خواست تا برای او یک دست، کت و شلوار بدوزد. خیاط بعد از اندازه گیری گفت که پارچه کاملاً اندازه است و او حتی می تواند یک جلیقه اضافی نیز بدوزد. خروشچف با تعجب از او پرسید که چرا خیاط روس نتوانسته بود کت و شلوار را بدوزد. خیاط کفت:"قربان! شما را در مسکو بزرگتر از آنچه که هستید تصور می کنند!"

ما نیز گمان می کنیم از آنچه هستیم بزرگتریم. اما وقتی از محل زندگی و کارمان دور می شویم به حد و اندازه واقعی خود پی می بریم.



Image result for ‫عکس زیبا انسان وتنهایی‬‎

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۴۳

روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت . او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود . با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار میکرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر میآراست و به او از بهترینها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست میداشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی میکرد. اما همیشه میترسید که مبادا او را ترک کند و نزد دیگری رود. همسر دومش زنی قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه که این پادشاه با مشکلی مواجه میشد، فقط به او اعتماد میکرد و او نیز همسرش را در این مورد کمک میکرد. همسر اول پادشاه، شریکی وفادار و صادق بود که سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت و حکومت همسرش داشت. او پادشاه را از صمیم قلب دوست میداشت، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع میشد .
روزی پادشاه احساس بیماری کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد. او به زندگی پر تجملش می اندیشید و در عجب بود و با خود میگفت "من 4 همسر دارم ، اما الان که در حال مرگ هستم ، تنها مانده ام."
بنابراین به همسر چهارمش رجوع کرد و به او گفت" من از همه بیشتر عاشق تو بوده ام. تو را صاحب لباسهای فاخر کرده ام و بیشترین توجه من نسبت به تو بوده است. اکنون من در حال مرگ هستم، آیا با من همراه میشوی؟" او جواب داد "به هیچ وجه!" و در حالی که چیز دیگری میگفت از کنار او گذشت. جوابش همچون کاردی در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگین، از همسر سوم سئوال کرد و به او گفت "در تمام طول زندگی به تو عشق ورزیده ام، اما حالا در حال مرگ هستم. آیا تو با من همراه میشوی؟" او جواب داد "نه، زندگی خیلی خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم کرد." قلب پادشاه فرو ریخت و بدنش سرد شد. بعد به سوی همسر دومش رفت و گفت "من همیشه برای کمک نزد تو می آمدم و تو همیشه کنارم بودی. اکنون در حال مرگ هستم. آیا تو همراه من میآیی؟ او گفت "متأسفم ، در این مورد نمیتوانم کمکی به تو بکنم، حداکثر کاری که بتوانم انجام دهم این است که تا سر مزار همراهت بیایم". جواب او همچون گلوله ای از آتش پادشاه را ویران کرد. ناگهان صدایی او را خواند، "من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقی نمیکند به کجا روی، با تو میآیم." پادشاه نگاهی انداخت، همسر اولش بود ! او به علت عدم توجه پادشاه و سوء تغذیه، بسیار نحیف شده بود. پادشاه با اندوهی فراوان گفت: ای کاش زمانی که فرصت بود به تو بیشتر توجه میکردم .
در حقیقت، همه ما در زندگی کاری خویش 4 همسر داریم. همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به اینکه تا چه حد برایش زمان و امکانات صرف کرده ایم و به او پرداخته ایم، هنگام ترک سازمان و یا محل خدمت، ما را تنها میگذارد. همسر سوم ما، موقعیت ما است که بعد از ما به دیگران انتقال می یابد. همسر دوم ما، همکاران هستند. فرقی نمیکند چقدر با هم بوده ایم، بیشترین کاری که میتوانند انجام دهند این است که ما را تا محل بعدی همراهی کنند. همسر اول ما عملکرد ما است . اغلب به دنبال ثروت ، قدرت و خوشی از آن غفلت مینماییم. در صورتیکه تنها کسی است که همه جا همراهمان است 



Image result for ‫عکس های زیبای کره زمین‬‎

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۱۴

این روز‌ها اطراف‌مان پر از افراد شاغلی شده که کارشان متفاوت با رشته تحصیلیشان است و صرفا مدرکشان را برای قاب روی دیوار گرفته‌اند. شاید شما هم یکی از همین افرادی باشید که سال‌های زیادی از عمرتان را برای تحصیل گذراندید، وارد دانشگاه شدید و با حفظ جزوه و کتاب‌های درسیتان فارغ التحصیل شدید، اما در ‌‌نهایت هنگام ورود به بازار کار مرتبط با رشته‌تان ناکام ماندید! برخی افراد فارغ التحصیل نیز حاضر به پذیرفتن کاری غیرمرتبط با رشته تحصیلیشان نمی‌شوند و تا پیدا نکردن شغل مدنظرشان بیکار می‌مانند. 

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۵۰