آیا تا به حال به سختی های کار یک مدیر فکر کرده اید ؟

همه افرادی که در یک حوزه کاری تخصص و مهارت دارند، نیازمند تمرکز بر روی آن حوزه هستند تا به بهترین شیوه از پس کارهای مجموعه مورد نظر خود بر بیایند. یک جراح قلب یا یک مکانیک خودرو را تصور کنید! چنین افرادی برای اینکه در حوزه تخصص خودشان موفق باشند، نیازی به باخبر شدن از همه‌ی آنچه در اطرافشان میگذرد ندارند. اما یک مدیر موفق نیازمند این هست که از هر دانشی بهره ای برده باشد تا بتواند علاوه بر موفقیت در کارش بهترین تصمیم ها را در بهترین زمان اتخاذ کند. علاوه بر حوزه های تخصصی مرتبط با مدیریت مثل بازاریابی، برندینگ، مشاوره، مدیریت بحران، مدیریت ارتباط با مشتری و... یک مدیر برای برقراری ارتباط مفید و موثر با کارکنان و اطرافیانش باید با علوم روانشناسی، ارتباطات و تحلیل رفتار متقابل هم آشنایی داشته باشد. نیازی به فیلسوف بودن یک مدیر نیست اما یک مدیر موفق حتما باید مطالعات فلسفی داشته باشد. اگر مدیری با علوم اقتصادی و حسابداری و مالی آشنایی نداشته باشد با چالش ها و مشکلات زیادی در جریان کارهایش روبرو خواهد شد و قطعا امکان تصمیم گیری صحیح از میان مشاوره هایی که خواهد گرفت نخواهد داشت. یک مدیرهمچنین باید دارای شخصیت فرهنگی قوی و تاثیرگذاری باشد! چرا که رفتار و منش مدیر یک سازمان همواره از سوی کارکنان مجموعه الگوبرداری خواهد شد و شکی نیست جهت ارتقاء شخصیت فرهنگی نیاز به مطالعات ادبی، هنری و سینما و غیره خواهد بود.
نه به اندازه ای که سیاستمدار باشد اما علوم سیاسی و اتفاقات روز دنیا نباید از نظر یک مدیر دور بماند. نیازی نیست یک مدیر سیاستمدار باشد اما باید به علوم سیاسی و اتفاقات روز چه اخبار مربوط به داخل کشور و چه اخبار خارج اشراف داشته باشد، به همین خاطر است که وقتی به اتاق یک مدیر وارد میشوید یکی از چیزهایی که توجه شما را جلب میکند روزنامه های متعدد ورق خورده روی میز او خواهد بود. مهارت در سخنوری یکی دیگر از خصوصیات یک مدیر خوب است و برای کسب این مهارت نیاز به بداهه گویی دارد؛ بی شک شخصی میتواند بداهه پرداز قوی و موفقی باشد که مطالعات زیادی در زمینه های مختلف داشته باشد، با ادبیات کشورش آشنایی کامل داشته باشد، نویسندگان و شاعران مطرح کشور خود را بشناسد و از هر کدام حداقل ۳ اثر را مطالعه کرده باشد تا در میان کلامش به راحتی بتواند تمثیل بیاورد و یا بیتی شعر متناسب با گفته هایش در میان کلام به زبان بیاورد تا اثرگذاری کلامش صد چندان گردد. مدیر موفق نباید با ادبیات جهان بیگانه باشد، در سبک های مختلف از نویسنده های مشهور بایستی اثری خوانده باشد و یا حداقل اثرات برتر جهان را بداند. یک مدیر موظف است علاوه بر داشتن نگاه ریزبینانه و دقیق، نگاه کلی هم داشته باشد تا بتواند علاوه بر تمرکز بر روی یک موضوع، مصلحت کلی را هم  درنظرداشته باشدوتصمیمات صحیحی اتخاذ کند. در کل یک مدیر باید با عینک های متفاوت و از زاویه های مختلف به یک موضوع نگاه کند؛ پس اگر او امروز پشت میز نشسته است، بدانید که درگیر هزار و یک مسئله و مشکلی است که شاید دیگران حتی در موردش فکر هم نمیکنند. مدیریت دانشی میانیست اما فراموش نکنیم که این دانش میانی شامل چندین و چند تخصص است که یک مدیر باید به همه آنها تا حد زیادی اشراف داشته باشد. آیا هنوز بر این باورید که مدیریت تنها پشت میز نشینی است؟